انشا درمورد شمع
شمعی لرزانم که روز و شب سوخته ام و باز هم میسوزم باشد که در پرتو نور ضعیفم انهایی که حتی از داشتن شمعی کوچک محرومند پیش پای خود را بنگرند میسوزم و باز هم میسوزم . چه کنند یارانم با نور ضعیفم عادت کرده اند.
شاید این نهایت گذشت و فداکاری انان باشد الهی انهایی که با نور ضعیف من ساخته اند به پاس این همه از خود گذشتگی انها را نور جاویدان عنایت فرما نوری فروزان و پرتوی درخشان که تا زنده اند بتوانند فرسنگها پیش پای خود را بنگرند.
نوری چون خورشید بهاری که بر شکوفه های باغ و صحرا بوسه میزند وگرمی مطبوعش جان بخش و روح افزاست.
خدایا بهار صلح و صفا بهار تفاهم و هم اهنگی بهار زندگی و بهار جاودانی که هیچگاه جفای خزان نتواند در ارکان معنویش رخنه ای یابد و از رنگ دریا به دور باشد را بر ما ارزانی دار . امین یا رب العالمین