پایه دهممتوسطه دومکمک آموزشی

انشا درمورد از تو حرکت از خدا برکت

انشا درمورد از تو حرکت از خدا برکت

شخص ساده لوحی مکرر شنیده بود خداوند متعال ضامن رزق و روزی بندگان است. به همین خاطر به این فکر افتاد که به گوشه مسجدی برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزی خود را بگیرد.

به همین قصد یک روز صبح به مسجد رفت و مشغول عبادت شد. همینکه ظهر رسید از خداوند طلب ناهار کرد ولی هرچه به انتظار نشست برایش ناهار نرسید تا اینکه شام شد و او باز از خدا طلب خوراکی برای شام کرد و چشم براه ماند.

چند ساعتی از شب گذشته بود که درویشی وارد مسجد شد در پای ستونی نشست، شمعی روشن کرد و از کیسه خود غذایی بیرون آورد و شروع به خوردن کرد. مردک که از صبح با شکم گرسنه از خدا طلب روزی کرده بود و در تاریکی چشم به غذا خوردن درویش دوخته بود، دید درویش نیمی از غذای خود را خورد و عنقریب نیم دیگر را هم خواهد خورد.

مردک بی اختیار سرفه ای کرد و درویش که صدای سرفه را شنید گفت: هر که هستی بفرما پیش. مرد بینوا که از گرسنگی داشت میلرزید پیش آمد و مشغول خوردن شد. وقتی سیر شد، درویش شرح حالش را پرسید و آنمرد هم حکایت خود را تعریف کرد.

درویش به آن مرد گفت: فکر کن تو اگر سرفه نکرده بودی من از کجا میدانستم تو در مسجد هستی تا به تو تعارف کنم و تو هم به روزی خودت برسی؟ شکی نیست که خدا روزی رسان است ولی یک سرفه ای هم باید کرد.

این مقاله چقدر براتون مفید بود؟

از ۱ تا ۵ به این مقاله امتیاز بدید

میانگین رتبه 5 / 5. تعداد امتیاز ها: 1

تا حالا امتیازی ثبت نشده است! برای این مقاله امتیاز ثبت کنید.

حسین شریفی

راه موفقیت، همیشه در حال ساخت است؛ موفقیت پیش رفتن است، نه به نقطه پایان رسیدن . ما در تحقیقستان تلاش میکنیم تا بهترین ها را برای شما به ارمغان آوریم.

نوشته های مشابه

‫3 دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا