
غزل مطرب عشق – فال حافظ
غزل شماره 141 دیوان حافظ به ظاهر در فراق یار و در باطن به سبب برکناری و غیبت سلطان حاکم شاه ابو اسحاق سروده شده است. حافظ دل خود را مخاطب قرار میدهد و از غم عشق و رفتن دلبر مینالد. دلبری که هیچ توجهی به وفاداری او نداشته و با چشمان مست خود هوشیاران را از راه به در برده است. اکنون حافظ از غم بیمهری او بجای اشک خون میریزد.
فال حافظ با معنی و تعبیر کامل و تفسیر بیت به بیت غزل شماره 141 حافظ را در تحقیقستان بخوانید.
غزل مطرب عشق – غزل دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد – غزل 141 حافظ
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
اشک من رنگ شفق یافت ز بیمهری یار
طالع بیشفقت بین که در این کار چه کرد
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
ساقیا جام میام ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
آن که پرنقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد
غزل شماره 141 حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
نتیجه تفال غزل شماره 141 حافظ :
1- اتفاقی برای تو افتاده که تو را غمگین و ناامید کرده و احساس میکنی بخت و اقبال با تو یار نیست. ممکن است در کاری که پا در آن گذاشتهای موفق نشوی ولی ناامید مشو که خداوند بهتر از هر کسی از تقدیر و صلاح تو باخبر است.
2- در زندگی همواره با خدا باش و صبر و تحمل را پیشه کن که خداوند با صابرین است. هیچکس از آینده خبر ندارد، شاید بهترین تقدیرها در انتظارت باشد.
معنی و تفسیر غزل شماره 141 حافظ – معنی غزل دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
بیت اول
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
ای دل دیدی که غم عشق دوباره چه بر سر ما آورد، چگونه محبوب و دلبر ما از کنار ما رفت و چه رفتاری با یار وفادار خود انجام داد؟
✦✦✦✦
بیت دوم
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
فریاد از آن چشمان فسونکار یار که چه فتنهای بر پا کرد و فریاد و داد از آن چشمان مست که چه بر سر هوشیاران آورد و چگونه با آنها بیمهری کرد.
✦✦✦✦
بیت سوم
اشک من رنگ شفق یافت ز بیمهری یار
طالع بیشفقت بین که در این کار چه کرد
اشک من از فرط بیمهری و کمتوجهی محبوب به رنگ سرخ آسمان در موقع طلوع خورشید در آمد. یعنی خون گریه میکنم، تو ببین که بخت نامهربان من در کار عشق، چگونه رفتار کرد. یعنی بخت در راه رسیدن به معشوق همراه من نبود.
✦✦✦✦
بیت چهارم
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
یک آذرخش هنگام سحر، از کوی لیلی جست و لحظهای درخشید، آه و واویلا که با خرمن هستی مجنون عاشق و دلخسته چه کاری کرد.
همچون رعد و برق آسمان که خرمن گندم را میسوزاند، برق منزل لیلی وجود مجنون را سوزاند.
✦✦✦✦
بیت پنجم
ساقیا جام میام ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
ای ساقی، پیمانهای شراب به من بده، زیرا بر کسی آشکار نیست که نقاش غیب در پرده اسرار خود، چه کار کرده است.
یعنی معلوم نیست که عاقبت ما چه خواهد شد و ما را بخاطر شراب نوشیدن مجازات کنند یا نه.
✦✦✦✦
بیت ششم
آن که پرنقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
آن کسی که آسمان لاجوردی را این چنین پر نقش و نگار آفرید، چه کسی میداند که او با گردش پرگار خود چه قضا و قدری برای ما معلوم کرده است.
✦✦✦✦
بیت هفتم
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد
فکر عشق باعث شد که در دل حافظ آتش غم برپا شود و آن را بسوزاند. اکنون شما ببینید که محبوب قدیمی با یارش چه کرد.
یعنی من میسوختم، اما یار قدیمی بیتفاوت بود.