
غزل حکایت – فال حافظ
غزل حکایت – فال حافظ
غزل شماره 158 دیوان حافظ در اوایل حکومت امیر مبارزالدین در استقبال از غزل ساوجی که احتمالاً به مسابقه گذاشته شده بوده، سروده شده است. حافظ به شیوه معمولش برای دوری از ریاکاران شرابنوشی را پیشه خود و انتخاب عقل و کفایتش میداند. سپس میگوید برکسی معلوم نیست خدا از میان زاهد خودپسند و حافظ مست، کدامیک را مشمول عنایت خود کند.
فال حافظ با معنی و تعبیر کامل و تفسیر بیت به بیت غزل شماره 158 حافظ را در تحقیقستان بخوانید.
غزل حکایت – غزل من و انکار شراب این چه حکایت باشد – غزل 158 حافظ
من و انکار شراب این چه حکایت باشد
غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد
تا به غایت ره میخانه نمیدانستم
ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد
زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز
تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد
زاهد ار راه به رندی نبرد معذور است
عشق کاریست که موقوف هدایت باشد
من که شبها ره تقوا زدهام با دف و چنگ
این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد
بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند
پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد
دوش از این غصه نخفتم که رفیقی میگفت
حافظ ار مست بود جای شکایت باشد
غزل شماره 158 حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
نتیجه تفال غزل شماره 158 حافظ :
1- به هوش و ذکاوت خود اعتماد نداری و درایتت را منکر میشوی. اعتماد به نفس را در وجودت افزایش بده. از آشکار ساختن کارهای خوبت پرهیز میکنی که بخاطر همین لطف خداوند همیشه شامل حال تو خواهد شد.
2- همه چیز را همگان دانند، پس هر فردی هرچند بسیار عاقل باید مشورت کند. در آغاز هر کاری از مشورت کردن با بزرگان غافل مشو تا به سمت نادانی هدایت نشوی. از گله و شکایت دست بردار تا غم و اندوه از تو دور شود.
معنی و تفسیر غزل شماره 158 حافظ – معنی غزل من و انکار شراب این چه حکایت باشد
بیت اول
من و انکار شراب این چه حکایت باشد
غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد
آیا من شراب را انکار کردهام؟ این دیگر چه داستان دروغینی است، زیرا من بیشتر از اینها عقل و شایستگی دارم و شراب را منکر نمیشوم.
✦✦✦✦
بیت دوم
تا به غایت ره میخانه نمیدانستم
ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد
من راه میخانه را تا به نهایت و انتهای آن نمیشناختم وگرنه پرهیزکاری ما تا این اندازه نبود.
یعنی اگر به میکده نرفتم، چون راه را بلد بودم و از روی پرهیزکاری نبود.
✦✦✦✦
بیت سوم
زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز
تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد
زاهد ریاکار به خودبینی و نماز خودش مشغول بوده و من با مستی و نیاز خودم سرگرم هستم، باید دید که تو در میان ما دو نفر به کدامیک توجه میکنی.
یعنی کسی نمیداند که رفتار کداممان مورد پسند توست.
✦✦✦✦
بیت چهارم
زاهد ار راه به رندی نبرد معذور است
عشق کاریست که موقوف هدایت باشد
زاهد اگر به کوی رندی و وارستگی راه نیابد، گناهی ندارد، زیرا که عشق کاری است که به هدایت الهی وابسته است.
یعنی تا زمانی که خداوند نخواهند کسی هدایت نمییابد.
✦✦✦✦
بیت پنجم
من که شبها ره تقوا زدهام با دف و چنگ
این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد
من که هر شب با نوای موسیقی دف و چنگ راه پارسایی و پرهیزکاری را سد کردهام، آیا ممکن است که هماکنون سر به راه شوم؟ این دیگر چه داستانی است.
✦✦✦✦
بیت ششم
بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند
پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد
من غلام رهبر دینی زردشتیان هستم که مرا از نادانی نجات داد، هرچه او انجام میدهد، نهایت سروری و ولایت مطلق است.
✦✦✦✦
بیت هفتم
دوش از این غصه نخفتم که رفیقی میگفت
حافظ ار مست بود جای شکایت باشد
دیشب از غصه و اندوه خوابم نبرد، چراکه شنیدم یکی از دوستانم میگفت: چنانچه حافظ مست باشد، جای شکایت و گله دارد.