
غزل تدبیر عشق – فال حافظ
غزل تدبیر عشق – فال حافظ
غزل شماره 347 دیوان حافظ غزلی است عاشقانه و یکدست و شاعر در آن تعابیر عرفانی به کار نبرده است. در بیت نخست خطاب به معشوق میگوید ای محبوب زیبارو، حیرانم، خودت بگو در غم عشق و دوریات چه تدبیری بکار ببندم و تا چه زمانی در غمت شب تا صبح بنالم؟ دلِ دیوانهام دیگر پند و اندرز نمیشنود، مگر اینکه با سر موی تو او را در زنجیر کشم.
فال حافظ با معنی و تعبیر کامل و تفسیر بیت به بیت غزل شماره 347 حافظ را در تحقیقستان بخوانید.
غزل تدبیر عشق – غزل صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم – غزل 347 حافظ
صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم
دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم
آن چه در مدت هجر تو کشیدم هیهات
در یکی نامه محال است که تحریر کنم
با سر زلف تو مجموع پریشانی خود
کو مجالی که سراسر همه تقریر کنم
آن زمان کآرزوی دیدن جانم باشد
در نظر نقش رخ خوب تو تصویر کنم
گر بدانم که وصال تو بدین دست دهد
دین و دل را همه دربازم و توفیر کنم
دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی
من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم
نیست امید صلاحی ز فساد حافظ
چون که تقدیر چنین است چه تدبیر کنم
غزل شماره 347 حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
نتیجه تفال غزل شماره 347 حافظ :
به دنبال بهترین راه چاره برای مقابله با غمها و غصهها هستی تا زندگی بهتری بسازی. امیدت را از دست مده و دست از تلاش بیوقفهات بر ندار. مانند گذشته در برابر سختیها و کملطفیها مقاومت کن. شاید کسانی پیدا شوند که تو را سرزنش کنند و یا بر سر راه تو دام بگسترانند. به حرفشان گوش مکن و از حیله، تزویر و سرزنش آنان بیمی به دل راه مده. خوبی و بدی زندگی بستگی به اعمال و رفتار خودت دارد. خود را بهدست سرنوشت مسپار و اختیار زندگی خویش را در دست گیر.
معنی و تفسیر غزل شماره 347 حافظ – معنی غزل صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
بیت اول
صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم
ای محبوب زیبای من، برای غم عشق تو چه چارهای بیندیشم و تا چه زمانی در این غم نالههای سحرگاهی سر بدهم؟
✦✦✦✦
بیت دوم
دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم
کار دل دیوانه از اینکه بهبودی حاصل کند گذشته، چارهای نیست مگر اینکه او را نیز با زنجیر گیسوی تو به بند و زنجیر بکشم.
✦✦✦✦
بیت سوم
آن چه در مدت هجر تو کشیدم هیهات
در یکی نامه محال است که تحریر کنم
افسوس که ممکن نیست آن رنجهایی را که در زمان دوری تو کشیدم، در یک نامه بیان کنم.
✦✦✦✦
بیت چهارم
با سر زلف تو مجموع پریشانی خود
کو مجالی که سراسر همه تقریر کنم
با وجود گرفتاریهای حاصله از انتهای گیسوان بلند تو، دیگر فرصتی برای اینکه تمام پریشانیهای خود را بیان کنم ندارم.
✦✦✦✦
بیت پنجم
آن زمان کآرزوی دیدن جانم باشد
در نظر نقش رخ خوب تو تصویر کنم
هر زمان که آرزوی دیدن جان خود را داشته باشم، تصویر زیبای روی تو را پیش چشم خود مجسم میسازم.
✦✦✦✦
بیت ششم
گر بدانم که وصال تو بدین دست دهد
دین و دل را همه دربازم و توفیر کنم
اگر بدانم که بهوسیله از دست دادن دل و دین به وصال تو میرسم، از این دو دست کشیده و در این معامله سود خواهم برد.
✦✦✦✦
بیت هفتم
دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی
من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم
ای نصیحتگو، از پیش من دور شو و سخنان بیهوده مگو که من از آنهایی نیستم که گوش به حرفهای دروغ و فریبنده میدهند.
✦✦✦✦
بیت هشتم
نیست امید صلاحی ز فساد حافظ
چون که تقدیر چنین است چه تدبیر کنم
امیدی بر این که تباهکاریهای حافظ به پرهیزکاری بدل شود نیست. چون سرنوشت چنین معین شده، چه چارهاندیشی میتوانم بکنم؟