فال حافظسرگرمیشعر و ادبیات

غزل خزینه دل – فال حافظ

غزل خزینه دلفال حافظ

غزل شماره 76 دیوان حافظ در شروع حکومت شاه شجاع سروده شده و از دست عقاب‌های جور حکومت سابق گله کرده و تقاضای بذل توجه بیشتری به مردم را دارد، به این منظور تنها پناه خود را در این جهان آستان و درگاه شاه می‌داند. حافظ در برابر دشمن سر تسلیم فرود می‌آورد چرا که تنها سلاحش آه و ناله است و بزرگترین گناه شرع را آزار دیگران می‌داند.

فال حافظ با معنی و تعبیر کامل و تفسیر بیت به بیت غزل شماره 76 حافظ را در تحقیقستان بخوانید.


غزل خزینه دلغزل جز آستان توام در جهان پناهی نیستغزل 76 حافظ

 

جز آستان توام در جهان پناهی نیست

سر مرا به جز این در حواله گاهی نیست

عدو چو تیغ کشد من سپر بیندازم

که تیغ ما به جز از ناله‌ای و آهی نیست

چرا ز کوی خرابات روی برتابم

کز این بهم به جهان هیچ رسم و راهی نیست

زمانه گر بزند آتشم به خرمن عمر

بگو بسوز که بر من به برگ کاهی نیست

غلام نرگس جماش آن سهی سروم

که از شراب غرورش به کس نگاهی نیست

مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن

که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست

عنان کشیده رو ای پادشاه کشور حسن

که نیست بر سر راهی که دادخواهی نیست

چنین که از همه سو دام راه می‌بینم

به از حمایت زلفش مرا پناهی نیست

خزینه دل حافظ به زلف و خال مده

که کارهای چنین حد هر سیاهی نیست

 

غزل شماره 76 حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 


نتیجه تفال غزل شماره 76 حافظ :

1- زندگی پر از حادثه‌های گوناگون است که با توکل و پناه آوردن به خدا می‌توانی از آن‌ها درگذری.

2- از دست کسی بسیار ناراحت هستی، کینه به دل مگیر. با مردم به نیکی و خوبی رفتار کن تا بلا و صدمه از تو و خانواده‌ات دور باشد.


معنی و تفسیر غزل شماره 76 حافظمعنی غزل جز آستان توام در جهان پناهی نیست

 

بیت اول

 

جز آستان توام در جهان پناهی نیست
سرِ مرا بجز این در حواله‌گاهی نیست

 

در این دنیا غیر از آستان و درگاه تو، من پناهگاهی ندارم و برای سَرِ من به جز این در ملجأ و مأوا نیست.

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم

 

عدو چو تیغ کشد من سپر بیندازم
که تیغ ما بجز از ناله‌ای و آهی نیست

 

دشمن وقتی برای جنگ با ما شمشیر بکشد، من سپر می‌اندازم یعنی ترکِ جنگ می‌کنم و تسلیم می‌شوم، زیرا ما تیغی به جز آه و ناله نداریم. ما از ضعیفانیم و وسیله جنگ ما آه و ناله است.

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم

 

چرا ز کوی خرابات روی برتابم
کزین بِه ام به جهان هیچ رسم و راهی نیست

 

برای چه از کوی میخانه روی برتابم؟ یعنی از آن روی برنمی‌گردانم زیرا در دنیا از این بهتر برایم روش و راهی نیست.

یعنی برای من راهی بهتر و تازه‌تر از راهِ میخانه نیست.

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

 

زمانه گر بزند آتشم به خرمنِ عُمر
بگو بسوز که بر من به برگِ کاهی نیست

 

زمانه اگر به خرمنِ عُمرم آتش بزند و بسوزاند، به زمانه بگو خرمن عُمرِ مرا بسوزان و یا به خرمنِ عُمرم بگو بسوز که در نزدِ من خرمنِ عُمرم به اندازه پرِ کاهی ارزش ندارد.

یعنی عمر هیچ اعتبار ندارد. مراد از آتش زدن به عُمر، هلاک نمودن است.

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

 

غُلامِ نرگسِ جماشِ آن سهی سروم
که از شراب غرورش به کس نگاهی نیست

 

غلامِ چشمان طنّازِ آن سرو سهی هستم، یعنی جانانی که دارای قد و بالای موزون و متناسب است و از مستی غرور به کسی التفاتی ندارد و نظر نمی‌کند. یعنی غرورِ حُسن مانع توجه کردن اوست به کسی.

 

جماش: طنّاز و با گوشه چشم نگریستن

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

 

مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعتِ ما غیر از این گناهی نیست

 

فقط در پی آزار مباش و باقی هرچه خواهی بکن. زیرا در شریعت ما غیر از این گناهی نیست یعنی گناهی بزرگتر از آزار و اذیت دیگران وجود ندارد.

 

✦✦✦✦

 

بیت هفتم

 

عنان کشیده رُو‌ ای پادشاهِ کشورِ حُسن
که نیست بر سرِ راهی که دادخواهی نیست‌

 

ای پادشاهِ سرزمین زیبایی، عنان کشیده برُو یعنی در حالی که افسارِ اسب را تنگ می‌کشی حرکت کن. زیرا سرِ راهی نیست که در آن متظلمی نباشد و دادخواهی نکند.

حاصل کلام اینکه: آهسته حرکت کن، زیرا شاکی زیاد است، آهسته برُو تا به شکایت همه گوش کنی و ترتیبِ اثر دهی.

 

دادخواه: کسی که خواهان عدل است، متظلم و کسی که شکایت می‌کند.

 

✦✦✦✦

 

بیت هشتم

 

چنین که از همه سو دامِ راه می‌بینم
به از حمایتِ زلفش مرا پناهی نیست

 

اینطور که می‌بینم از هر طرف دامی بر سرِ راهم قرار گرفته و قیود دنیا از هر جانب مرا احاطه کرده است و غیر از حمایت زلفِ آن جانان پناهگاهی ندارم.

یعنی تنها حمایت و صیانت زلفِ اوست که مرا از قیودِ دنیا خلاص می‌کند. خلاصه تا به دامِ زلفِ او گرفتار نشوم، از دام‌های دیگر مصون نمی‌مانم.

 

✦✦✦✦

 

بیت نهم

 

خزینه دلِ حافظ به زلف و خال مده
که کار‌های چنین حدّ هر سیاهی نیست

 

خطاب به جانان می‌فرماید: گنجینه دلِ حافظ را به زلف و خالت مده. یعنی تو که دلِ حافظ را گرفته‌ای پس پیشِ خودت بماند و به این سیاهان مسپار، زیرا این قبیل کار‌ها یعنی رعایت و صیانت دل، کارِ هر سیاه نیست.

خلاصه دلِ حافظ یک دلِ عزیز است و آن را به کسی مده که قدرش را نداند. فقط خودت حفظش کن.


دوست داری فال حافظ بگیری ؟ نیت کن و فال حافظ بگیر :)

این مقاله چقدر براتون مفید بود؟

از ۱ تا ۵ به این مقاله امتیاز بدید

میانگین رتبه 5 / 5. تعداد امتیاز ها: 1

تا حالا امتیازی ثبت نشده است! برای این مقاله امتیاز ثبت کنید.

solalehsn

به گمان من انسان برای موفقیت در زندگانی باید بتواند در چهار زمینه استاد شود: مناسبات، تدارکات، نگرش و رهبری. امید است در تحقیقستان بتوانم مطالبی را در زمینه های فوق ارائه دهم .

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا