انشا تلفن همراه

  • بهمن- 1398 -
    28 بهمن
    پایه دهمانشا ذهنی درباره تلفن همراه

    انشا ذهنی درباره تلفن همراه

    انشا ذهنی درباره تلفن همراه سلام من یک تلفن همراه هستم، از دست این صاحبم خیلی خسته شدم، دا‌ئما از من کار می‌کشد و می‌رود در تلگرام و با دوستانش چت می‌کند و وقتی نگاهش به مقدار شارژ بالای صفحه می افتد خیلی راحت من را به شارژ می‌زند و به کارش ادامه می‌دهد بدون اینکه بگذارد چند ساعت استراحت…

    بیشتر بخوانید »
  • آذر- 1398 -
    15 آذر
    کمک آموزشیانشا انگلیسی در مورد تلفن همراه

    انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه + ترجمه

    انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه + ترجمه There is no denying the fact that mobile phones are useful gadgets. They help us in our everyday life in a number of ways, making it easy and convenient. But, mobile phones are a blessing till they are used only for useful purposes. Using them beyond a certain limit even when there…

    بیشتر بخوانید »
  • اسفند- 1396 -
    14 اسفند
    کمک آموزشیانشا درباره تلفن همراه

    انشا درباره تلفن همراه

    انشا درباره تلفن همراه اولین باری که پدرم برایم تلفن موبایل یا همان موبایل خرید، یک گوشی خیلی خیلی ساده بود. که صفحه اش تقریبا برابر با یک عکس سه در چهار بود. سیاه و سفید. بدنه اش هم سورمه ای رنگ بود. اما من در پوست خودم نمی گنجیدم. باورم نمی شد که الان یک گوشی تلفن دارم و…

    بیشتر بخوانید »
  • آذر- 1396 -
    25 آذر
    کمک آموزشیانشا درمورد تلفن همراه (غیر طنز)

    انشا درمورد تلفن همراه (غیر طنز)

    انشا درمورد تلفن همراه (غیر طنز) اگر سی سال پیش به کسی میگفتید وسیله ای ساخته خواهد شد که بدون اینکه به سیم وصل باشد با آن میتوان ازتباط برقرار کرد بی شک به شما میخندید و با تعجب به شما نگاه میکرد. اما امروزه یکی از مهمترین وسایل ارتباطی تلفن همراه است و بسیاری از بخش های زندگی ما…

    بیشتر بخوانید »
  • 11 آذر
    پایه نهمانشا طنز در مورد تلفن همراه

    انشا طنز در مورد تلفن همراه

    انشا طنز در مورد تلفن همراه سلام علیکم. من یک گوشی ام. یکی از میلیارد ها گوشی دیگه. حتما براتون عجیبه که چرا و چجوری دارم حرف میزنم. خوب برای خودمم سواله. خوب میتونم دیگه. شما میتونین منم میتونم. اه. حواسمو پرت کردید. از دست شما آدما. خوب داشتم میگفتم یه روز من و صاحبم میراندا، با هم رفتیم بیرون…

    بیشتر بخوانید »
دکمه بازگشت به بالا