انشا زیبا درمورد مقنعه کثیف

  • آذر- 1396 -
    19 آذر
    کمک آموزشیانشا درمورد مقنعه کثیف

    انشا درمورد مقنعه کثیف

    انشا درمورد مقنعه کثیف روز آخر مدرسه بود! روی صندلی خالی گوشه حیاط نشسته بودم و به ساعتم نگاه میکردم گویا منم همانند دانش آموزانی که انتظار پدر و مادرهایشان را میکشیدند انتطار سرویس رامیکشیدم! نگاهم به دخترک دوست داشتنی کلاسم بود، کسی که میدانستم با آمدن تابستان خیلی دلتنگش خواهم شد اما چه میتوان کرد که هر آمدنی رفتنی…

    بیشتر بخوانید »
دکمه بازگشت به بالا