
غزل نرگس رعنا – فال حافظ
غزل نرگس رعنا – فال حافظ
غزل شماره 157 دیوان حافظ در غیاب شاه شیخ ابواسحاق و در مدح او سروده شده و در بیت ششم عبارت «ظل ممدود خم زلف» اشاره به زلفهای بلند شاه دارد. حافظ افراد زیادی را در دایره سودای عشق محبوب برمیشمارد، کسانی که دیگر نمیتوانند خود را از عشق او خلاصی دهند. خود حافظ نیز آنچنان عاشق است که روز قیامت به شوق دوست از قبر بیرون میآید.
فال حافظ با معنی و تعبیر کامل و تفسیر بیت به بیت غزل شماره 157 حافظ را در تحقیقستان بخوانید.
غزل نرگس رعنا – غزل هر که را با خط سبزت سر سودا باشد – غزل 157 حافظ
هر که را با خط سبزت سر سودا باشد
پای از این دایره بیرون ننهد تا باشد
من چو از خاک لحد لاله صفت برخیزم
داغ سودای توام سر سویدا باشد
تو خود ای گوهر یک دانه کجایی آخر
کز غمت دیده مردم همه دریا باشد
از بن هر مژهام آب روان است بیا
اگرت میل لب جوی و تماشا باشد
چون گل و می دمی از پرده برون آی و درآ
که دگرباره ملاقات نه پیدا باشد
ظل ممدود خم زلف توام بر سر باد
کاندر این سایه قرار دل شیدا باشد
چشمت از ناز به حافظ نکند میل آری
سرگرانی صفت نرگس رعنا باشد
غزل شماره 157 حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
نتیجه تفال غزل شماره 157 حافظ :
1- تو انسانی نیکوخصال و قدرشناس هستی و اگر از کسی خوبی ببینی، آن را جبران میکنی. در کارت پا برجا هستی و وقتی تصمیمی را گرفتی، آن را عملی میسازی و همین رمز موفقیت توست.
2- قدر تک تک لحظات زندگیات را بدان تا به هدفت نزدیک شوی. چرا به جای مهر و دوستی، کینه و دشمنی دیگران را در دل جا دادهای؟ غم و اندوه را از خود دور کن که با گله و شکایت کار به جایی نخواهد رسید.
3- اگر از محبوبت دوری و کنارهگیری مشاهده کردی، ناراحت نشو؛ این اخلاق اوست و تو نمیتوانی تغییرش دهی.
معنی و تفسیر غزل شماره 157 حافظ – معنی غزل هر که را با خط سبزت سر سودا باشد
بیت اول
هر که را با خط سبزت سر سودا باشد
پای از این دایره بیرون ننهد تا باشد
هرکس که با سبزه عذار تو خیال عشقبازی داشته باشد، تا زمانی که زنده است پای از دایره عشقت بیرون نخواهد گذاشت.
خط سبز موهای ظریفی است که دور چهره شاهدان و زیبارویان میرویَد.
✦✦✦✦
بیت دوم
من چو از خاک لحد لاله صفت برخیزم
داغ سودای توام سر سویدا باشد
من آن هنگام که مانند لاله سر از خاک گور خود بردارم و برخیزم، داغ عشق تو همچون رازی در میان دل من پنهان خواهد ماند.
✦✦✦✦
بیت سوم
تو خود ای گوهر یک دانه کجایی آخر
کز غمت دیده مردم همه دریا باشد
ای مروارید دردانه آخر بگو تو کجا هستی که از غم ندیدنت، چشم همه عالم از فرط اشک ریختن مانند دریا شده است.
✦✦✦✦
بیت چهارم
از بن هر مژهام آب روان است بیا
اگرت میل لب جوی و تماشا باشد
از کنار هر مژه من یک رودخانه اشک جاری شده است؛ اگر علاقه داری که به قصد تفریح بر لب جو بنشینی و نگاه کنی؛ بیا و چشم مرا ببین.
✦✦✦✦
بیت پنجم
چون گل و می دمی از پرده برون آی و درآ
که دگرباره ملاقات نه پیدا باشد
یک لحظه همچون گل سرخ و شراب از حجاب و اندرونی بیرون آمده و به پیش ما وارد شو، زیرا معلوم نیست که دیدار مجدد ما چه وقت باشد.
✦✦✦✦
بیت ششم
ظل ممدود خم زلف توام بر سر باد
کاندر این سایه قرار دل شیدا باشد
الهی سایه گسترده پیچ و خم گیسوی تو تا همیشه بر سر من باشد، چرا که دل دیوانه و مجنون من تنها در پناه زلف تو آرامش مییابد.
✦✦✦✦
بیت هفتم
چشمت از ناز به حافظ نکند میل آری
سرگرانی صفت نرگس رعنا باشد
چشم تو از روی ناز و غرور به حافظ تمایلی ندارد؛ بله چنین نیز باید باشد، زیرا سرسنگین بودن و بیاعتنایی صفت نرگس شهلا و زیبای چشمان تو است.