باز نویسی حکایت طنز در مورد دزدی پیراهنی را دزدید
- دی- 1398 -4 دیپایه نهم
حکایت دزدی پیراهنی را دزدید نگارش نهم
حکایت دزدی پیراهنی را دزدید نگارش نهم روزی بود روزگاری بود. شخصی پیراهن را از جوانی دزدید و به خانه آورد و شب هنگام به پسرش گفت: صبح زود این پیراهن را به بازار ببر و آن را بفروش. صبح فردا پسرک که هوای بازی در سر داشت به بازار رفت اما از انتظار برای خریدار خسته شد و در…
بیشتر بخوانید » - بهمن- 1396 -8 بهمنپایه نهم
حکایت در مورد دزدی پیراهنی را دزدید
حکایت در مورد دزدی پیراهنی را دزدید دزدی پیراهنی را دزدید وآن را به پسرش داد که به بازار ببرد و بفروشد. پسر پیراهن را به بازار برد؛ اما آن را از او دزدیدند. وقتی به خانه برگشت پدرش پرسید . پیراهن را چند فروختی؟ پسر گفت به همان قیمتی که شما خریده بودید. بازنویسی حکایت دزدی پیراهنی را دزدید…
بیشتر بخوانید »